پیش از هر چیز، نوروز باستانی و فرارسیدن واپسین سال قرن چهاردهم هجری خورشیدی را تبریک می گویم و امیدوارم سالی که در آغاز آن هستیم، به خلاف سالی که گذشت، سرشار از شادی و نیکی و تندرستی باشد.

نوروز امسال، همانگونه که همگان می دانند، آلوده به واقعه ای بزرگ و مهیب است که گمان نمی کنم هیچکس مشابه آن را در طول زندگی خود تجربه کرده باشد. از حدود دی ماه گذشته خبر آمد که ویروس جدیدی به نام کووید19 از خانواده کرونا در چین ظهور کرده و بسیار سریع الانتشار است. آن روزها کسی احساس خطر نکرد و همه این خبر را همچون بسیاری اخبار دیگر شنیدند و از آن گذشتند. اما چندی نگذشت که این قاتل نامرئی به وطن ما هم رسید و البته بسیاری دیگر از کشورها را هم دچار خود کرد و بحران بی سابقه ای گریبانگیر همه دنیا شد و روز به روز ابعاد آن گسترده تر شد و تا به امروز که کمتر از سه ماه از ظهور این بلای ناگهانی گذشته معلوم نیست که چه زمانی فروکش خواهد کرد.

باری، ما هم اکنون در متن رویداد بی نظیری به سرمی بریم: یک ویروس ناچیز نادیدنی توانسته مدارس و دانشگاهها را به تعطیلی بکشاند، در مساجد و کلیساها و معابد را ببندد، ورزشگاه ها را از تماشاچی و حتی بازیکن خالی کند، بازارها را به کسادی و رکود بکشاند و قیمت نفت را کاهش دهد و باعث سقوط بازارهای سهام شود و کسب و کارهای خرد را با مشکلات اساسی مواجه سازد، و در یک کلام، حیات فردی و جمعی انسان ها را به طور جدی در معرض تهدید قرار دهد.

ما چون در دل این حادثه به سر می بریم شاید نتوانسته ایم چنانکه باید و شاید به تامل درباره آن و عبرت های  نهفته در آن بپردازیم، اما دست کم می توان گفت که این واقعه باید زنگ خطری باشد برای کل بشریت که در چیستی و چرایی آن تامل کند و اگر لازم باشد به تصحیح اشتباهات خود بپردازد.

از این موضوع که بگذریم، نوروز فرصت خوبی برای خانه تکانی است، هم به لحاظ فیزیکی و هم از حیث ذهنی و روانی. یکی از جنبه های این خانه تکانی، تامل در اهداف و برنامه های پیش روست. دریک تقیسم بندی کلی شاید بتوان گفت هرکس، آگاهانه یا ناخودآگاه، دست کم سه گونه هدف برای خود قائل است. اول هدف های کلان، که در بردارنده معنای زندگی و چرایی و غایت آن است. دوم، هدف های متوسط که لازمه زیست بهتر و شایسته ترند و سوم اهداف خرد که ممکن است مراحل رسیدن به هدف های متوسط باشند یا صرفا امور ضروری روزمره.

هدف های کلان وابسته به دیدگاه کلی یا جهان بینی شخص هستند و نقش زیربنایی دارند یعنی هرگونه تغییری در آنها ممکن است به تغییرات اساسی در سایر اهداف منجر شود. در عین حال، ممکن است این اهداف بطور ناخودآگاه در ذهن و ضمیر فرد حضور داشته باشند و یا اینکه به کلی مورد غفلت قرار گیرند به طوری که فرد حتی در هنگام مرگ نیز به آنها التفاتی نداشته باشد. هدف های متوسط، لازمه زندگی بهتر هستند و عموما نشان گر هنجارهای جامعه اند. به عبارت دیگر، این هدفها را عموما جامعه و ارزش های حاکم بر آن برای فرد تعیین می کند.

در هر حال، اگر هدف های کلان زندگی مان، که بعضا به عنوان رسالت از آن نام برده می شود، هنوز برایمان مشخص نیست یا مبهم است، ابتدای سال، به ویژه امسال که خلوت و فراغت ناشی از کرونا فرصت منحصر به فردی را فراهم کرده، فرصت خوبی برای تعیین تکلیف این اهداف است. در غیر اینصورت ممکن است سالها وقت و عمر و انرژی خود را صرف رسیدن به سراب کنیم.

اگر هم آن اهداف برایمان روشن است، باز هم فراغت ابتدای سال، فرصت خوبی است برای پالایش و ویرایش اهداف متوسط و اهداف خرد.

نکته مهم این است که اهداف متوسط و خرد، در واقع شیوه زندگی این جهانی ما را تعیین می کنند و اصل وجود آن ها مستقل از جهان بینی فرد است. به عبارت دیگر، این هدف ها ناظر به چگونگی زیست ما هستند و بنابراین با دانش و تجربه می توان تکنیک های بهتری را برای ساماندهی به این اهداف و همینطور اجرا کردن آنها به کار بست.

حال که صحبت به اینجا رسید دریغ است که از حدیث معروفی یاد نکنم که ربط مستقیم با این بحث دارد. احتمالا این حدیث را شنیده اید (گوینده آن را به یاد  ندارم) که می گوید: «برای دنیایت آنچنان باش که گویی تا ابد زنده ای، و برای آخرتت آنچنان باش که گویی فردا خواهی مرد».

این حدیث را دو جور تفسیر کرده اند. به نظر من تفسیر درستش این است که کارهای این جهانی ات را به گونه ای انجام بده که گویی تا ابد زنده ای، یعنی برنامه ریزی بلند مدت داشته باش و موضوع را جدی بگیر. اما در عین حال از وظایف مربوط به جهان دیگر هم غافل نباش و همواره این احتمال را بده که ممکن است امروز آخرین روز عمرت باشد. البته برقراری چنین تعادلی آسان نیست اما فرمول جالبی را در اختیار انسان می گذارد. با چنین تفسیری، تکلیف کسانی که با تمسک به برخی آموزه های دینی یا عرفانی، دم از ترک دنیا و پوچی و بی ارزشی آن می زنند روشن می شود.

براین اساس، از مدتی پیش در ذهنم بود که حاصل آموخته ها و تجربیات و تاملات خود در باب جنبه های مادی زندگی را با دوستان و مخاطبان و علاقه مندان در میان بگذارم، به این امید که شاید برای برخی سودمند باشد و نیز فتح بابی باشد برای آموختن از تجربیات و تاملات مخاطبان فرهیخته. حاصل این تصمیم، پدید آمدن وبلاگ جداگانه ای است به نام «زندگی به توان2» که هم زمانی تولد آن با نوروز و فرارسیدن بهار را به فال نیک می گیرم و امیدوارم فرخ پی و نیک سرانجام باشد.

نشانی این وبلاگ نورسیده چنین است:

http://lifesquared.blog.ir/

و کلام آخر اینکه گمان می کنم عرضه مطلب در قالب وبلاگ، با هر موضوعی که باشد، همچون گستردن خوان و صلای عام دادن است. بر دعوت کننده است که غذایی سالم و شایسته برای دعوت شدگان فراهم آورد به این معنی که بهترین مواد اولیه را، به فراخور توان خویش، به کار ببرد و تا جایی که می تواند آنها را به نیکویی و مهارت در هم آمیزد و بپزد و سرانجام به نحوی پاکیزه و زیبنده و آراسته بر سر سفره بگذارد. پر واضح است که یک چنین طباخی و خوان گستردنی مستم صرف وقت و موونه است و تداوم آن بستگی به پسند ذائقه مدعوین دارد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اماکن باستانی Joe خانه برفی یخدان/یخدون CARTOONO یه حنجره وبلاگ ساسان شامل بهترین مطالب چیلر هواخنک | چیلر تراکمی هواخنک خانه طراحان سام (مرکز تخصصی چاپ دیجیتال)